کتاب لاله بر افروخت نوشته اسماعیل فصیح
عصري آفتابي،اوايل شهريورماه سال يكهزاروسيصدوپنجاه هجري شمسي.ويلاي نياوران خانم قدسي خسروي صدر قائناتي،در دامنههاي البرز،شمال تهران. نسيم ملايمي نوك درختهاي سرو و كاج و افرا و چنار و اقاقياي اندك خزانزده را ميلرزاند. ساختمان سه طبقه و سفيد رنگ به سبك ايتاليايي،با باغ بزرگ به سبك ايراني،انگار از خواب اشرافي تنبل بعدازظهر آخر تابستان بيدار ميشود.وسط باغ،حوض آرام دراز كشيده،بزرگ و بيضي شكل و حاشيه سنگي،با مجسمههاي كوچك فرشته و قوي سفيد،و فوارههاي بلند.در دو سمت حوض،و در هردو سوي راه اتومبيلرو،گلهاي داودي و كوكب و اقاقياي قرمز و رز پاييزي با رنگهاي دلنشين به باغ طراوت بيشتري ميبخشد. حدود ساعت شش است كه رانندهء قدسي خانم،ميترا و مادربزرگش فاطمه سادات خانم را با مرسدس بنز 280 نقرهاي متاليك،از در باغ ميآورد تو،و از باريكهء اتومبيل روي سمت راست باغ ميآورد بالا.پيرزن از چلهء يك فاميل دور و قديمي از جنوب شهر برميگردد.ميترا كوچولو هم با او رفته بود. وقتي بنز به پاي پلههاي ساختمان ويلا ميرسيد،ميترا از شيشهء اتومبيل سرگرد جهانگير را ديد.سرگرد خواستگار كتي(كتايون)خواهر ميترا بود و چند وقتي ميشد كه ميآمد و ميرفت. اكنون درحاليكه با يك دست سلام نظامي ميداد از پلهها ميآمد پايين.ولي چندان خوشحال نبود. سرگرد جلو بود و خواهرش دنبال او.پشت سر آنها هم قدسي خانم،و بالاخره كتي تا ميان پله ها.برای خرید کتاب لاله بر افروخت با ما تماس بگیرید
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.