کتاب فرمانفرمای عالم نوشته دکتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی

این کتاب، مجموعه ای از مقالات و نوشته های تاریخی نویسنده است

محمدابراهيم باستانى پاريزى. متولد ۱۳۰۴ روستاى كوچك پاريز(امروزه شهر است) بين سيرجان و رفسنجان. > ۱۳۲۵ به تهران مى آيد و در دانشسراى عالى تهران ادامه تحصيل مى دهد > پايان سال ششم ادبى در دبيرستان رشديه تهران و همكارى با مطبوعات > از سال ۱۳۳۰ تا سال ۱۳۳۷ معلم و مدير در دبيرستان هاى كرمان > سال ۱۳۳۷ بازگشت به تهران و شروع دوره دكترى تاريخ در دانشگاه تهران > سال ۱۳۴۹ عزيمت به اروپا (چندين كتاب از او در همين سال منتشر مى شود.) از او تاكنون ۵۸ كتاب به چاپ رسيده است. با آوردن نامش در هر محفل و نقلى حتماً حضار ياد كرمان مى افتند. مثل همين حالا! با اين حال او تنها عاشق كرمان و مردم آن منطقه نيست. به گواهى مرحوم دكترزرياب، مدرس فلسفه تاريخ و مدير گروه سالهاى نه چندان دور گروه تاريخ دانشگاه تهران، دكتر محمدابراهيم باستانى پاريزى علاوه بر كرمان عاشق ايران و مردم آن نيز هست. «كسى نمى داند كه در ذهن باستانى، ايران اصل است يا كرمان؟ پاريز فرع است يا كرمان؟ و اگر كسى به اوضاع جهان واقف نباشد و فقط نوشته هاى باستانى پاريزى را بخواند، خيال خواهدكرد كه كرمان دل ايران است و پاريز دل كرمان.» پس اگر بگوييم كه باستانى پاريزى تاريخ را از «برج عاج» و گوشه انزوايش بيرون كشانده و آن را در دسترس مردمى كه مايه اى از سواد دارند گذاشته است و به تعبير ديگر مسائل و مباحثى كه مرده و بى جان پنداشته مى شدند با نفس مسيحايى نويسندگى خود، جان بخشيده و جزو مسائل «عام البلواى» روزانه كرده است، سخنى به گزاف نگفته ايم. خود دكتر باستانى در جايى مى نويسد: «تمام هنرمن اين است كه تاريخ را از قصرهاى مجلل پادشاهان به خرابه هاى كاهگلى مردم آوردم.» (نقل به مضمون) و راست مى گويد. به قول همان مرحوم دكترعباس زرياب پرغلط نيست اگر بگوييم كه او تاريخ را از صورت دارويى تلخ به شكل گوارشى مطبوع و لذت بخش درآورده است و همين عمل را به طور خاص درباره تاريخ كرمان انجام داده است.» و به همت اوست كه مردم ايران به وسيله او نه تنها كرمان و تاريخ اش را مى شناسند بلكه با مصائب و مسائل كرمان در طول تاريخ و در حال حاضر آشنا شده اند و نام عده زيادى از مردم كرمان كه از محدوده شهر و تاريخ آن پاى بيرون ننهاده بودند به همت قلم تواناى باستانى پاريزى شهرتى جهانگير پيدا كرده اند و يكى از توانايى هاى نويسندگان بزرگ همين است كه اشخاص گمنام را از گوشه گمنامى درآورند و لباس شهرت و نام آورى بر آنها بپوشانند. باستانى پاريزى خود علت علاقه و نگارش هميشگى و دائمى از نام وطن را اين چنين توضيح مى دهد: «اين البته علتش روشن است. حب ديار است كه قلب مرا لبريز از شعف و شوق ساخته است ـ كه كرمان است و خاكش دامنگير.» محمدابراهيم باستانى پاريزى كيست؟ استاد درباره خود چنين مى نويسد: «من تاكنون بيش از ۵۵ كتاب نوشته ام و بعضى از آنها پنج، شش بار و يكى از آنها ـ پيغمبر دزدان ـ ۱۷ بار تجديد چاپ شده است ـ و بنابراين ديگر اگر كتابى هم چاپ مى كنم احتمالاًعقده اى در خود نخواهم داشت.» و سؤال بعدى با خواندن اين عبارات مسلماً اين خواهد بود كه چطور كسى مى تواند اين مقدار اثر تأليفى و تحقيقى داشته باشد. يكى از يكى شيرين تر و خواندنى تر؟ دكتر پاريزى خود مى نويسد: «بعضى از كتابهاى جديد من، از شكم كتابهاى گذشته خارج شده است. ـ يا به عبارت ديگر بعضى از كتابهاى من زايمان كرده اند ـ كتاب تازه از شكم درآورده اند. مثلاً كتاب «خود مشت مالى» اول يك مقاله بود در كتاب «اژدهاى هفت سر» و بعد از شكم آن كتاب درآمد و خود كتاب جداگانه شد. هم چنانكه «شاهنامه آخرش خوش است» اول فصلى بود از كتاب ناى هفت بند. يا كاسه كوزه تمدن ـ مقاله اى گمنام بود ـ در گوشه مار در بتكده كهنه، آن مار تخم گذاشت و كاسه كوزه تمدن از دنباله اش از پوست بيرون آمد. دكترمحمدابراهيم باستانى پاريزى، حالا ۷۸ ساله است. گرچه خودش دريكى از مقدمه هاى كتابهايش به بهانه ۷۷ سالگى اش مى نويسد: «من درواقع يك جوان ۱۴ ساله ام. زيرا در ۱۳۰۴ شمسى به دنيا آمده ام و اينك درست ۷۷ سال دارم كه برابر است با دو هفت = ۷+۷ كه مى شود چهارده و امسال اگر اين قران دو هفته را پشت سر بگذارم، به قول پاريزى ها «سك مت» (معجزه) كرده ام. من اكنون يك جوان دو هفته شده ام ـ آنطور كه سعدى گفته: «دو هفته مى گذرد، كان مه دو هفته نديدم به جان رسيدم از آن تا به خدمتش برسيدم.» و اما زندگى استاد. چيز چندانى نمى توان نوشت الا اينكه به نوشته هاى خودش بسنده كنيم. چون ايشان نه مثل خيلى ها، «عشق مصاحبه» اند و دائماً با روزنامه ها كلنجار مى روند و نه خيلى اهل شهرت و نام. با اين حال در مقدمه كتاب «گذر زن در گدار تاريخ» كه يكى از آخرين آثارش هم هست مى نويسد «من اينك ۷۷ ساله شده ام و اتفاق است كه ۵۵ كتاب نيز تا امروز چاپ كرده ام: دو عدد دو رقمى مشابه مزدوج…» همانطور كه پيش از اين نوشته شد پاريزى متولد سال ۱۳۰۴ در روستاى كوچك پاريز كه حالا براى خودش شهرى است، بين سيرجان و رفسنجان به دنيا آمد تا پنجم ابتدايى را در همان روستا خواند. درباره كلاس پنجم و يازده سالگى اش مى نويسد «سال پنجم دبستان را در مدرسه پاريز مى خواندم. سال خشكسالى بود. قطعه شعرى گفته بودم كه: «بيا اى برف و باران خداوند كه تا خلق خدا باشند خرسند.» و آخر آن اظهار معلومات ادبى و تاريخى و جغرافيايى كرده بودم كه: «بيا تا آب ها از كوه درآيد‎/ ولو طوفان قوم نوح آيد.» لازم به تذكر نيست كه به خاطر غلط بودن قافيه ـ لابد ـ آن سال خدا بارانى نفرستاد و كوه و دشت و صحرا خشك و بى روح ماند!» برخى از مهمترين آثار اوعبارتند از: پيغمبر دزدان (۱۷ بار تجديد چاپ شده است) حماسه كوير، ناى هفت بند، سياست و اقتصاد صفوى، آسياى هفت سنگ و… پهلوان‌ گرز هفده‌ من: شاه‌ منصور , حضورستان‌ , خود مشت‌ و مالي‌ , در شهر ني‌سواران‌ , سياست و اقتصاد در عصر صفويه , شاهنامه آخرش خوش است , شمعي‌در طوفان‌ , فرمانفرماي‌ عالم‌ , كوچه هفت پيچ , گذري با زن از گدار زندگي , ناي هفت بند , نون‌ جو و دوغ‌ گو , يعقوب ليث.برای خرید کتاب فرمانفرمای عالم با ما تماس بگیرید

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “کتاب فرمانفرمای عالم”

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “کتاب فرمانفرمای عالم”

محصولات پیشنهادی