كتاب حیدر بابا
كتاب حيدر بابا شهریار و کتاب اشعار ترکی شهریار
سیدمحمدحسین شهریار كه بیستوهفتم شهریورماه، نوزدهمین سالروز درگذشت اوست، شاعر منظومهی معروف «حیدربابا یه سلام» است؛ «سلام بر حیدربابا». حسنعلی محمدی در كتاب «از بهار تا شهریار» در فصلی با عنوان «حیدربابا یه سلام و سیمای ادبی، اجتماعی شهریار»، مینویسد: شهریار بهعنوان هنرمندی بزرگ، پیشتر و بیشتر از آنكه شاعر باشد، یك انسان اجتماعی است. انسانی بزرگ زاده و محصول محیط فكری، فرهنگی و اجتماعی كه او را در دامان فرهنگ گستردهی خود پرورده و شخصیتی ادبی و اجتماعی به وی بخشیده است. شهریار كه در خانوادهای اصلا روستایی میانهحال زاده و پرورده شده و از پدر چیزی به ارث نبرده بود، وارث فرهنگ و ادب غنی سرزمین خود (آثار گویندگان و نویسندگان پارسی، و اشعار و دواوین شعرای پیشین آذربایجان) بود و معارف عظیم اسلامی را به عنوان میراث فرهنگی در اختیار داشت. این گفته، بدان معنی است كه: «شهریار»، خلاف نظر برخی از ناقدان ادبی كه حتا از شاعر بتشكن، بت، میسازند و یا شهریار را بدون پیوند او و آثارش با فرهنگ اجتماعی، به عنوان یك هنرمند خودساخته، به دور از تأثیرات همهجانبهی اجتماع و فرهنگ عظیم اجتماعی، سادهگیرانه و اغلب لفاظانه، مورد توجه قرار میدهند، هنرش در ارتباط تنگاتنگ با فرهنگ و ادب سرزمین خویش است و اساسا همین وابستگی عمیق و همهجانبهی شعر و هنر شهریار با مردم، و حیات فكری و فرهنگی مردم محیط و اجتماع است كه شعر او را از لحاظ ژرفا با اعماق اجتماع و از لحاظ گستردگی، تا دوردستترین روستاهای این سرزمین برده و بلندآوازگی او را تأمین كرده است. این گفته، در ضمن تأكیدی است بر اینكه: شعر شهریار بویژه شاهكار زیبایش «حیدربابا یه سلام» یعنی «سلام بر حیدربابا» با تمام لطف و زیباییاش و حتا با تمام تازگی موضوع و نوآفرینی كمنظیری كه شاعر از راه صداقت و صمیمیت و انساندوستی بدان دست یافته است، در تحلیل نهایی با سخن اجتماعی و فرهنگ و ادب گذشته، بویژه با شعر سنتی پیوندی ناگسستنی دارد. «شهریار» به مقتضای ویژگیهای مربوط به زمان و مكان خود به نوجوییها و نویابیهای جالبی توفیق یافته است، و باید او را بحق شاعر حیدربابا و خالقی نوآور در زمینهی شعر روستایی و «ادبیات عاشیقی» نامید و دیوان اشعار فارسی «شهریار» تأمینكنندهی نخستین مرحله از اشتهار شاعر، به عنوان غزلسرایی بزرگ و اشعار «حیدربابا» كه نخستین بازتاب گستردهی حیات روستایی در شعر اوست، فراهمآورندهی بلندآوازگی بیمانند او در نیمهی دوم حیات وی به عنوان شاعر مردم بویژه شاعر مردم روستاهاست در قلمرو زبان و ادب فارسی. نكتهی مهمتر آنكه، اگرچه عنوان شاهكار شاعر، «سلام بر حیدربابا» است، ولی سخن شاعر، تنها در سلام بر طبیعت، طبیعت روستا خلاصه نمیشود و به گفتهی دقیقتر، شهریار در دامان طبیعت زیاد درنگ میكند و هنوز سلام او و صدای غمزده و حزنانگیزش در دامان كوه حیدربابا طنین خود را از دست نداده است، كه او به مردم و اجتماع روستای خود روی میآورد و از مردم پاكدل و سختكوش، از مادران مهربان و فداكار، از دختران زیبا و پاكدل، از عروسان پاكدامن و پرآزرم، از «عاشقان» سرزنده و هنرآفرین، از كشاورزان و دامداران فعال محیط اجتماعی روستا، واقعگرایانه سخن میگوید. شهریار در تابلوهای شعر خویش (حیدربابا) از كار و تولید روستاییان و نیز كوشش برزگران و دروگرانی كه در گرمای تابستان، خسته از كار توانفرسا، تشنهكام به اندك دوغی و مختصر استراحتی قناعت میكنند، و در راه به پیش راندن ارایهی حیات اجتماعی از تلاش و كوشش بازنمیایستند، یاد میكند. در مورد محتوای شعر حیدربابا، در یك جمله و به اختصار بگوییم كه: درواقع این زندگی است كه در شعر «حیدربابا» در جریان است. شاهكار هنری شهریار از همان بدو انتشارش (به سال 1332 شمسی در تبریز) در دوره و محیطی كه زبان و فرهنگ «حیدربابا» و ارزشهای والای انسانی محیط شاعر زیر مرگبارترین فشارها قرار داشت، همانند باران به موقعی كه به كشتزاری تشنهكام نازل شود، تا آخرین قطرهاش جذب دلهای سوختهی مشتاقان فرهنگ و ادب این سرزمین شد. شعرش ورد زبانها و شاعر، محبوب دلها شد. اگر اندكی در شعر شهریار به عنوان شاعر مردم و هنرمند مردمدوست دقت كنیم، او در شعرش آنچنان با كوچك و بزرگ، با پیر و جوان، دوست و آشنا همدرد و همراز است، كه در تمام احوال حتا در فضای خاطرات شیرین كودكی نیز با آنان و در كنار آنان زندگی میكند، با آنان زندگی را آغاز میكند، با آنان به مكتب میرود، با آنان در غم و شادی سهیم میشود، با آنان در عروسی و عزا شركت میجوید، راه پرنشیب و فراز زندگی را با آنان طی میكند، و سرانجام با آنان پیر میشود. سپس داستان این زندگی با مردم یا این همزیستی صمیمانهی انسانی را، هنرمندانه با قدرت و لطف سخن با خواننده در میان میگذارد، و ضمن اینكه تابلوهای زیبایی از طبیعت و انسان و جامعهی انسانی میسازد، خواننده را در جریانات دورهی خردسالی و زمانها و مكانهای مربوط بدانها و در زوایا و سایهروشن حیات روستایی حاضر و ناظر میسازد. شاعر در نیمهی دوم عمر خویش، آنگاه كه در جو خاطرات شیرین، محیط روستایی گذشته را، به یمن هنر، به «حال» مبدل میسازد، گویی جوانی از سر میگیرد، «عمر بگذشته به پیرانهسرش» بازمیآید و با شادابی خردسالی و نوجوانی، در ردیف دختران و پسران روستا كه در كنار آبها و سیلابها صف كشیده و امواج خروشان آبها را به نظاره ایستادهاند، قرار میگیرد و به «مردم و شكوه آنان» درود میگوید و ابراز احساساست میكند. شاعر از همان نخستین روزهای بهاری كه «بادهای فرحبخش بهاری»، آلاچیق روستایی را در هم میریزد سخن میگوید. و ابرهای سفید با چلاندن پیراهنهای خود بر فراز گلها و سبزهها، با دیدگانی پر از اشك شادمانی با حسرت و ناكامی، از آسمان روستا دور میشوند. از گرمترین روزهای تابستان كه آفتاب پشت و شانهی «حیدربابا» را میسوزاند تا سردترین شبهای زمستان كه برف و كولاك درها و پنجرههای خانههای حقیر روستایی را زیر ضربات شلاق خود میگیرند، میگوید. همدرد و همراز با روستاییان، در كنارشان حاضر میشود، با آنان محو زیباییهای طبیعی و انسانی میشود، با آنان رنج میكشد، در محرومیتهاشان شریك میشود، كار و تلاششان را تحسین میكند و حیات ساده و پاك روستایی را ارج مینهد، بهدور از روابط و ضوابط شهری است كه از یاد مردم روستا فارغ نیست. زرق و برق كاخها مانع از آن نیست كه دیدگان واقعبین او، فرسنگها بهدور از شهر و هیاهوی آن، عرصهی كار و پیكار روستا با طبیعت، برق داسهای كشتكاران و دروگران را كه به هنگام درو از دور دیدگان را خیره میكند، ببیند. به طور خلاصه، در رابطهی شعر «شهریار» با مردم روستا، میتوان به این نكته دقیقا تأكید كرد كه شهریار، شعر را به روستا برده، همچنانكه خبر زندگی در روستا را به شهر آورده، بیآنكه روابط عمیق اجتماعی روستاییان را هدف قرار داده باشد. به دیگر سخن، اگر «صابر» حیات اجتماعی كشتكاران را به قلمرو شعر و هنر وارد كرد، «شهریار» شعر و هنر را به میان كشتكاران برده است و در یك جمله: او دربارهی زندگی اجتماعی روستاییان «با قلبش اندیشیده» و با گشودن راه شعر به روستا، فصلی نو در ادبیات باز كرده است. بدین ترتیب با درنظر گرفتن محتوای «حیدربابا» و جوهر اجتماعی آن از دیدگاه جامعهشناسی هنر میتوان گفت كه: هیچ شاعری در خاورزمین، در قلمرو شعر، تاكنون بدین گستردگی و ژرفا به زندگی اجتماعی و حیات فرهنگی جامعهی روستایی نزدیك نشده، و با تأكید بر ویژگیهای حیات فردی و اجتماعی مردم روستا و فرهنگ و ادب عامه، شاهكاری بدین زیبایی نیافریده است؛ شاهكاری كه اگر نه فریاد ستمستیز روستاییان، دست كم، صدای دردمندانه و آه حسرتبار آنان است. شهریار در شهر زنده شد، در روستا با طبیعت زیبا و حیات پرتلاش روستایی آشنا شد، به هنگام تحصیل در مدرسه عاشق شد، در مكتب عشق درس عاشقی آموخت، در «هفت شهر عشق» و عرفان پا جای پای «حافظ ها» گذاشت و گذشت. نگاهی به زندگی شهریار سیدمحمدحسین بهجت تبریزی، متخلص به «شهریار» ، فرزند «حاجمیرآقا خشگنابی» ـ از وكلای درجه اول تبریز و از دانشمندان اهل ادب – در سال 1285 هجری در تبریز متولد شد. شاعر، ایام كودكی خویش را به علت مصادف بودن با انقلاب تبریز در قرای شنگولآباد، قیش قرشاق و خشگناب بهسر برد. شهریار تحصیلات مقدماتی را با قرائت گلستان و نصاب در مكتب آن قریه و نزد پدر دانشمند خویش شروع كرد، و در همان اوان با دیوان خواجه الفتی سخت یافت. پس از تحصیلات مقدماتی خود، دورهی متوسطه را در مدرسههای متحده و فیوضات به پایان برد و در سال 1300 به تهران آمد و دنبالهی تحصیلات خود را در دارالفنون ادامه داد، تا اینكه بالأخره در سال 1303 وارد مدرسهی طب آن زمان شد، و پس از پنج سال تحصیل در رشتهی پزشكی یا بهتر بگوییم، یك سال قبل از دریافت درجهی دكتری خویش، دست از ادامهی تحصیل كشید و به خراسان رفت. شهریار تا سال 1314 در خراسان بود و پس از بازگشت به تهران وارد خدمت بانك كشاورزی شد. وی در سال 1316 پدرش را از دست داد، و درحقیقت سرپرستی خانوادهی خود را به عهده گرفت. شهریار از دوران كودكی به سخن خواجه دل باخت و اكثر اوقات خود را، با مطالعهی دیوان حافظ میگذراند. خدادادی شعر، طبع لطیف، دل حساس و روح سرگشته و پرشور شهریار روز به روز او را به سرودن شعرهایی پرسوزتر واداشت. شهریار به موسیقی آشنایی داشت و خود سهتار مینواخت. در سال 1308 مجموعهای از سرودههای او به وسیلهی كتابخانهی خیام منتشر شد. برای این دیوان سه مقدمه به قلم ملكالشعرا بهار، سعید نفیسی و پژمان بختیاری نگاشته شد. او پس از چندین سال بهسر بردن در تهران، بالأخره رو به زادگاه خود آورد و رخت اقامت به تبریز برد. شهریار پس از انقلاب اسلامی مردم مسلمان ایران سرودههایی نیز به مناسبتهای مختلف در همگامی با مردم انقلابی و مبارز سرود، كه منتشر شدند و از آن میان میتوان به قطعهای در توصیف مبارزان بسیج اشاره كرد. استاد شهریار در اوایل مهرماه سال 1367 در سن 84سالگی دارفانی را وداع گفت و به ابدیت پیوست.برای خرید كتاب حیدر بابا در خدمتیم
برای فرستادن دیدگاه، باید وارد شده باشید.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.
برای فرستادن دیدگاه، باید وارد شده باشید.
محصولات پیشنهادی
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.